حرفهای یک دل خسته دل خون
| ||
|
به آینه نگاه میکنم به خودم به خودی که هست و تو نمی بینی اش انگار رهایت میکنم مثل بادبادکی در مسیر باد باد اگر بخواهد تو را به من بر خواهد گرداند... یاد گرفتم امشب که دیگر پا فشاری نکنم برای داشتنت من رها هستم تو هم رها باش از اسارت عشق آزاد میکنم خودم را من ارباب عشقم نه برده ی عشق......... عاشقم ... آزادم ... ناجی من اگر بخواهد نخ بادبادک را بر میگرداند در دست من... عشقت را گدایی نخواهم کرد.... من قارونِ عشقم... بی نیازم از گدایی... با عشقت..... من شاهم که صلاح مملکت خویش را در کنار تو از خداوندگارم می طلبم .... (طناز) +پ.ن: فاش میگویم و از گفته ی خود دلشادم بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم (حافظ)
|
|
[ طراح قالب : پيچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |